نشست «مبانی فلسفی سلامت روانی» با سخنرانی استاد مصطفی ملکیان در انتشارات ققنوس برگزار شد.

استاد مصطفی ملکیان با طرح پرسش‌هایی بنیادین درباره مرز میان سلامت و بیماری روانی، به بررسی فلسفی مفهوم سلامت روان پرداخت و بر نقش ارزش‌ها و معرفت در درک درست از انسان تأکید کرد.

به مناسبت هفته جهانی سلامت روان، به همت انجمن حمایت از بیماران اسکیزوفرنیا(احبا)، نشست «مبانی فلسفی سلامت روانی» با سخنرانی استاد مصطفی ملکیان، فیلسوف و پژوهشگر حوزه اخلاق، در سالن کنفرانس انتشارات ققنوس برگزار شد.این نشست به مناسبت هفته سلامت روان و با دغدغه کاهشِ رنج بیماران روانپزشکی با حضور جمعی از علاقه‌مندان به فلسفه، روان‌شناسی و اخلاق روز سه‌شنبه 22 مهر از ساعت ۱۶ تا ۱۸ برگزار گردید.

در آغاز برنامه، دکتر مهسا حکاک خادم، از اعضای هیأت مدیره انجمن احبا، ضمن خوش‌آمدگویی به حاضران به معرفی کوتاهی از فعالیت‌های انجمن پرداخت. سپس خانم طیبه دهباشی زاده مدیر عامل و عضو هیأت مدیره انجمن احبا درباره اهمیت گفت‌وگو پیرامون سلامت روان و خدمات ارائه‌شده به بیماران اعصاب و روان، به‌ویژه مبتلایان به اسکیزوفرنیا، توضیحاتی ارائه داد.

در ادامه، استاد ملکیان سخنان خود را با طرح این پرسش آغاز کرد:
«مرز میان سلامت و بیماری روانی چیست؟ و آیا این مرز از دید فلسفه و روان‌شناسی به‌طور روشن و قطعی قابل تعیین است؟» ایشان با تأکید بر اینکه مفهوم سلامت روان در طول تاریخ اندیشه انسان تعاریف گوناگونی داشته است، افزود: «هیچ تعریف واحد و ثابتی از سلامت روان وجود ندارد؛ زیرا هر دستگاه فکری و فلسفی بر اساس مبانی انسان‌شناختی خود، درک متفاوتی از روان انسان و معیارهای سلامت دارد.»

استاد ملکیان در سخنان خود ۱۳ نکته فلسفی درباره مبانی سلامت روان مطرح کرد و نخستین نکته را «تعدد و تکثر آراء درباره روان انسان» دانست.
او تصریح کرد: «سلامت روان را نمی‌توان صرفاً با معیارهای جسمانی سنجید؛ سلامت روان و سلامت جسم دو مقوله مستقل اما مرتبط‌اند.» ایشان در ادامه اظهار داشت: «فلسفه می‌تواند درک ما از سلامت روان را ژرف‌تر کند، زیرا ما را به تأمل در ارزش‌ها، معرفت و هدف زندگی وامی‌دارد. بدون شناخت روشن از ماهیت انسان و مفهوم سعادت، سخن گفتن از سلامت روان بی‌معناست.»

استاد ملکیان همچنین با اشاره به تأثیر متقابل فلسفه و روان‌شناسی گفت: «این دو حوزه همواره بر یکدیگر اثرگذار بوده‌اند؛ گاه فلسفه بر روان‌شناسی و گاه روان‌شناسی بر فلسفه.» ایشان برای تبیین تفاوت برداشت‌ها از سلامت روان در فرهنگ‌های مختلف، مثالی از فرهنگ رقابت‌محور آورد و گفت:
«در فرهنگی که رقابت ارزش محسوب می‌شود، ممکن است فرد غیررقابتی را بیمار روانی بدانند، در حالی‌که در فرهنگی دیگر همین ویژگی می‌تواند نشانه سلامت روان باشد.»

استاد ملکیان در پایان افزودند که تعریف واحدی از سلامت روان ممکن نیست و هر مکتب فکری باید بر پایه مبانی انسان‌شناسی و اخلاقی خود به این مفهوم بپردازد.در پایان نشست، جلسه پرسش و پاسخ میان حاضران و استاد ملکیان برگزار شد.شرکت‌کنندگان درباره نسبت میان فلسفه و سلامت روان، و همچنین تأثیر دیدگاه‌های فلسفی بر درمان‌های روانی پرسش‌هایی مطرح کردند.در بخش پایانی برنامه، دکتر حکاک ضمن قدردانی از استاد ملکیان، هدف از برگزاری چنین نشست‌هایی را گسترش گفت‌وگو درباره سلامت روان دانست.

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!