اكثرمردم سلامت را نبود بيماری جسمی میدانند.گروهی از آنان كه از دانش بيشتری برخوردار هستند «سلامت روانی» را هم جزء جدايیناپذير سلامتی برمیشمارند.در هر دو نگرش فوق عواملی چون رفاه و عدالت اجتماعی و وجود توانايی برای مشاركت فعال و موثر در امور شخصی واجتماعی كمترين جايگاهی ندارد. اين در حالي است كه طبق تعريف سازمان جهانی بهداشت مفهوم«سلامت » تنها نبود« بيماری» يا «فقدان نقص» نيست بلكه به معنی « برخورداری از آسايش كامل جسمی، روانی و رفاه و عدالت اجتماعی» است.با اين تعريف معلوم میشود كه «سلامت» مولفه های ديگری غير از ابعاد بيولوژيكی (زيستی) هم دارد كه امور اجتماعی،روانی و رفاهی از آن جمله است.
برخورداري از سلامتی،حق ملتها و تكليف دولتها
اين حق مردم در همه كشورها به رسميت شناخته شده است اصل 29 قانون اساسی جمهوری اسلامي ايران نيز با تاكيد بر اين حق مسلم،دولت را مكلف به تامين آن نموده است. قانون اساسی كشور تامين معيشت مردم، اشتغال، برخورداری از مسكن و آموزش مناسب را حق مردم دانسته است. روشن است كه انجام اين امور مهم فقط در سايه وجود عزم لازم در سياستگذاران و تصميمسازان و مشاركت فعال مردم عملی است. تامين بودجه كافی، فراهمسازی و توسعه امكانات فنی،پرسنلی و تهيه و تدوين لوايح و تصويب قوانين لازم از اهم فعاليت های دولت در زمينه های فوق و به خصوص بخش بهداشت،درمان و توانبخشی است.
اولويتها در تامين سلامت
اولويت اول
اولويت اول در تامين سلامت عمومی جامعه و آحاد آن در گرو پيشگيری اوليه است. كشور ما در اين زمينه با اجرای طرح مراقبتهای اوليه بهداشتی به موفقيتهای چشمگيری دست يافته است. اما از آنجا كه نقش مقولههایی مانند فقر، بيكاری، امنيت شغلی، رفاه و تامين اجتماعی و نظاير آن در تامين سلامت كم رنگ ديده شده. و هنوز گامهای متعددی در اين زمينه بايد برداشته شود.
اولويت دوم
بازگردانی سلامتی به افرادی كه دچار بيماري شده اند. اين مرحله درمان نام دارد كه در اين زمينه نيز پيشرفتهای ارزندهای را در كشور شاهد بودهايم.هر چند كه به علت مشكلات موجود اقتصادی، اقتصاد بهداشت و درمان، وضعيت بيمهها و شكاف عميق طبقاتی، دسترسی به خدمات درمانی به صورت يكسان و برابر مقدور نيست .
اولويت سوم
اولويت سوم توانبخشی است كه هدف آن بازگردانيدن توانايیهايی از دست رفته فرد در اثر نقص و يا ابتلاء به بيماری است كه از طريق قادرسازی شخص مبتلا برای غلبه بر نواقص ناشی از بيماری و رفع موانع اجتماعی صورت میگيرد. اين تلاشها بايد به گونهای باشند كه شخص به بالاترين درجه ممكن از استقلال برسد و بتواند زندگی موثر و مفيدی داشته باشد.اگرچه پيشگيری بر درمان و درمان بر توانبخشی اولويت دارند اما واقعيت اين است كه به رغم تمامی تلاش ها هنوز شيوههای موثر و كارآمدی برای ريشهكنی كامل بسياری از بيماریها شناخته شده نيست . در برخي ديگر از بيماریها هم با وجود پيشرفتهای عمده درمانی هنوز موارد نه چندان كمی از بيماریها منجر به بروز نقص و ناتوانی میگردند. از عمدهترين اين اختلالات، بيماريهای عصبی–رفتاری هستند كه ما آنها را تحت عنوان بيماریهای روانی میشناسيم. در راس اين بيماریها اختلالات گروه اسكيزوفرنيا قرار دارد كه بار زيادی بر فرد مبتلا،خانواده و اجتماع تحميل میكند. بيماران مبتلا به اين اختلال نيز كه اكثرا از خدمات بيمهای حتی بيمههای پايهای محروماند و نياز به درمان و توانبخشی دارند. آنها هم حق دارند كه مثل ساير مردم به خدمات بهداشتی،درمانی و توانبخشی لازم دسترسی داشته باشند.آنان نيز مثل مردم عادی نياز به غذا، مسكن،كار و برخورداری از حقوق انسانی دارند. آنان نيازدارند كه مردم و مسئولان شرايط آنها را درك نمايند و با رعايت شئون انسانی به ياری آنها بشتابند.